دانلود آهنگ خانه سرخ از داریوش دلشوره گرفته بودم، نکنه اتفاقی براشون افتاده باشه. شماره ی گوشی بابا رو گرفتم، با هر بوقی که میخورد هزارتا فکر بد به ذهنم میومد، با شنیدن صدای بابا، به آرامشی نسبی دست یافتم: بله؟ آب دهنمو قورت دادم: سلام بابا. صدای بابام مرتعش شد: مریمم تویی دخترم؟ اشکم بدون اجازه از گوشه ی چشمم، بیرون غلطید: خوبی باباجون؟ مامان خوبه؟ محسن و مینا و ایلیا خوبن؟ با لحنی گرفته، جواب داد: همه خوبیم باباجان، تو کجایی دختر؟ نصف عمر شدیم، چرا یه زنگ بهمون نزدی؟ چرا از خودت بهمون خبر ندادی؟ ریزش اشکام سرعت گرفت، اما صدام نلرزید: ببخشید بابایی، برای آریا کاری پیش اومد، لب گزیدم از دروغی که داشتم سرهم میکردم:مجبور شدیم بریم خارج از کشور، دسترسی به تلفن نداشتم، وگرنه بی خبر نمیزاشتمتون. نگاه آریا رو به روی خودم حس میکردم، به اشکهای بی صدام نگاه میکرد؟ از کی اونقدر محرم شده بود که اجازه میدادم، اشکام جلوش بریزن؟ صدای بابا منو به خودم آورد: مریم؟ با دست آزادم اشکمو پاک کردم: بله ؟ دست آریا نوازش گونه میون موهام نشست: مریم جان، شوهرت خوبه؟ خدای نکرده اذیتت نمیکنه؟ حرکت دستش متوقف شد: نه آقا جون، مرد خوبیه. میون گریه هام خنده ی ریزی کردم: اگه اذیتش نکنم، اگه سربه سرش نذارم، باهم مشکلی نداریم. نفس آریا و بابا همزمان بیرون داده شد: خداروشکر، مریم جان تو هم اذیتش نکن، مرد غرور داره، هیچ وقت غرور مردتو نشکن. نگاه معنی دار آریا به صورتم دوخته شد، همینطور شیر بود، با این حرفا شیرتر هم شده بود، ناراضی از بحث پیش اومده، گفتم: بابا زنگ زدم خونه، میگفتن خونه رو فروختین؟ پوفی کشید: آره بابا، تحمل اون خونه و محله برام سخت شده بود. خونه ای که تو و محمد توش نباشین، خونه ی ارواحه. از مردم محلم نگم بهتره. اشکام دوباره راهشونو پیدا کردن، چقدرتحمل دلتنگی سخته، اصرار کردم: مگه مردم چیزی گفتن؟


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها