دانلود آهنگ سرود آفرینش از داریوش هر وقت میدیدمش دوتا حس متفاوت داشتم، هم ازش دلگیر بودم، هم گاهی ازش متشکر. دلگیر بودم بخاطر اینکه هنوز کنار نیومده بودم با رفتارهایی که قبل از شب مهمونی باهام داشت، هنوز نمیتونستم ببخشمش بخاطر تموم تحقیرها، بخاطر تموم تهمتها، بخاطر تموم تحریمها، بخاطر خیلی چیزها نمیتونستم ببخشمش. هنوز دلم باهاش صاف نشده بود، هنوزم یادو خاطره ی بعضی از روزها، بغض به گلوم میاورد. گاهی دلم به حالش میسوخت بخاطر سرگذشتی که داشت، گاهی بهش حق میدادم که با چنین شکستی، به کسی راحت اعتماد نکنه و گاهی بخاطر رفتارهاش کینه به دلم راه میدادم. متشکر بودم به خاطر اینکه اجازه داده بود دوباره با خونوادم در ارتباط باشم. گاهی دقیقه ها کنارم مینشست و گوش میداد به حرفهایی که بین منو مامانم، بین منو بابام، بین منو محسن ردوبدل میشد. و گاهی گوشیشو به دستم میدادو خودش به اتاقش برمیگشت. علاوه بر آریا، پری و زیبا هم تغییر کرده بودن، رفتارشون باهام سرد بود، فقط از روی اجبار باهام حرف میزدن، فقط از روی حفظ ظاهر لبخند میزدن. چشمای زیبا بیشتر اوقات پرازاشک بودو چشمای پری آریا چشم از چشمای زیبایی گرفتم که با ناراحتی به گفتگوی ما گوش میداد، پرسیدم: کی میرسین؟ با تموم وجود گوش دادم به صدای پشت خط : تا شب اونجام. خبری خوبی بود برای منی که خیلی وقت بود دلتنگش بودم اما نگران شدم از رانندگی که میشناختم: بهتر نیست با هواپیما بیای؟ توی این فصل مسافرت با ماشین خطرناکه. خنده ی کوتاهی کرد و من جون دادم برای اون خنده: نترس برادر من، بار اولم نیست که این مسیرو میام. اما من میترسیدم از این جاده ای که دوتن از عزیزامو گرفته بود، سکوتم اونو به حرف واداشت، میدونست دردی رو که داشتم: هنوز که تصمیمم قطعی نیست، شاید با هواپیما اومدم. نفسمو بیرون دادم: با هواپیما بیای خیالم راحت تره. مدرسه ی مهبدو چیکار میکنی؟ نگاهی به پری انداختم که با اخمهای درهم به مکالمه ی ما گوش میداد: با مدیرشون صحبت کردم، اجازشو گرفتم. این مدتی که میام خودم به درساش رسیدگی میکنم.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها