دانلود آهنگ یاران از داریوش چقدر دلم برای تنها کسایی که برام مونده بودن، تنگ بود: پس منتظرتم، هرموقع حرکت کردی خبرم کن. گوشیمو توی دستم جابجا کردم، گوش سپردم به برادرانه هاش: گفتم که خودتو نگران نکن، بهتره خودتو برای میزبانی آماده کنی. کمی مکث کرد، دل دل میکرد برای گفتنش : آریا میدونی که خوشم نمیاد وقتی که میام. میدونستم چی میخواد، رسم همیشگیش بود، میون حرفش پریدم: میدونم، برای یه مدت میفرستمشون مسافرت. صدای ناله ی همزمان زیبا و پری، نگاه مریمو به دنبال داشت، نگاهی که با کنجکاوی بین ما سه نفر میگشت: فعلا خداحافظ. مریم آریا گوشیو قطع کرد و رو به زیبا و پری گفت: کلید آپارتمانو بهتون میدم، یه مدت برید اونجا. آریا دستاشو به پشتی مبل تکیه داد: اگه دوست داشتین می تونید مسافرت برید، کیش، قشم، شمال، جنوب، حتی خارج از کشوراما تو این مدت، این اطراف پیداتون نشه. با وجود اینکه دوست داشتم، آرتا رو ببینم. بااینکه دلم میخواست با آرتا بیشتر آشنا بشم، با آرتایی که حق برادری رو برای آریا به بهترین نحو انجام داده بود. اما نمیتونستم چشم پوشی کنم از این موقعیت عالی، رهایی از قصری برام مثل قفس بود. حتی اگه به معنی بیرون کردن بود، حتی اگه میشد به اضافه بودن تفسیرش کرد، اما دوست داشتم که برای مدتی هرچند کوتاه از این زندگی دور باشم. نگاه سنگین آریا باعث شد، چشم بگیرم از گلی که بهش خیره شده بودم. با دقت نگاهم میکرد، انگار میخواست فکرامو بخونه. وقتی که نگاه خنثی منو دید، نگاهی که سعی کرده بودم اشتیاقمو توش نشون ندم، رو به زیبای ناراحت گفت:به جای اینکه اینجا بشینید، برید وسایلتونو جمع کنید. میدونید که خوشم نمیاد وقتی آرتا میاد، شما اینجا باشید. نمیدونستم این درخواست آرتا بود یا آریا؟ که این چندروزی که کنار هم بودن، هیچ مزاحمی، هیچ کسی که هم خونشون نیست، کنارشون نباشه. پری به حرف دراومد: عزیزم، چند روز قراره اینجا بمونن؟ آریا با جدیت جواب داد: تا هر وقت که دوست داشته باشه، نکنه مشکلی داری؟


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها